برتری امامت بر نبوت
حافظ: چرا غلو می کنید؟ چطور امامت بر نبوت برتری دارند؟ واعظ: قران می فرماید:« واذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جا علک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین»؛ «به یاد اور آن گاه که پروردگار تو ابراهیم را به اموری چند ازمود و او آن ها را به انجام رسانید. خداوند گفت: تو را امام مردم خواهم کرد. ابراهیم گفت: آیا از فرزندانم هم ؟ خدا گفت: عهد من به ستم کاران نمیرسد.» پس ابراهیم (ع) بعد از رسیدن به مقام نبوت به امامت رسید. پس امامت برتر از نبوت است. حافظ: پس شما هم مانندغلات عقیده دارید که علی(ع)از پیامبر(ص) برتربود. واعظ: خیر؛ زیرا نبوت دو قسم است: نبوت عامه و نبوت خاصه. بین این دو فرق قابل توجهی است. امامت بالاتر از نبوت عامه و پایین تر از نبوت خاصه که همان مقام خاتم الانبیایی است، می باشد.
رد فضیلت خلیفه اول
شیخ: خداوند می فرماید: «اگر او را یاری نکنید، هر آینه خدا او را یاری کرده است؛ هنگامی که کافران او را بیرون کردند؛ در حالی که یکی از دو تن بود، هنگامی که هر دو در غار بودند؛ آن گاه که به همراه خویش گفت: اندوه مدار! خدا با ماست؛ پس خدا آرامش خود را بر او فرستاد و او را به سپاهی که شما نمی دیدید، نیرومند گردانید.» عبارت (اذیقول لصاحبه) دلالت بر ابوبکر دارد که همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله نموده است. پیامبر صلی الله علیه و آله او را با خود در شب هجرت برد؛ زیرا می دانست ابوبکر خلیفه او خواهد بود و وجود او لازم است؛ لذا او را برد تا از دسترس دشمن خارج باشد.
واعظ: اولاً شما که خلفا را چهار تن می دانید و اگر حفاظت جان و خلیفه را بر پیامبر صلی الله علیه و آله لازم می شمارید، بایستی پیامبر صلی الله علیه و آله هر چهار نفر را با خود می برد. در ثانی پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبکر را با خود نبرد؛ بلکه همان طور که علمای خودتان نقل کرده اند، بعد از رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله ، ابوبکر نزد علی رفت و از حال حضرت صلی الله علیه و آله سوال کرد. علی علیه السلام فرمود: به خارج مدینه رفتند.
ابوبکر هم در بین راه خود را به ایشان رساند و ناچار به اتفاق رفتند؛ زیرا به نقل علمای خودتان پیامبر ترسید که اگر او را با خود نبرد، بازگردد و کفار را از محل رسول الله صل الله علیه و آله مطلع کند؛ علاوه بر اینها، صاحب (هم صحبت) کسی بودن به تنهایی شرافتی ندارد؛ یوسف علیه السلام هم، هم سلولی خود را صاحب می نامد؛ چنان که قرآن در این مورد از زبان یوسف علیه السلام می فرماید: (یا صاحبی السجن ...) و یا داستان آن دو برادر که یکی مؤمن بود و دیگری کافر، که خدا مؤمن را صاحب کافر می نامد، آنجا می فرماید: (قال له صاحبه ...) و اگر چند گام همراهی با پیامبر صل الله علیه و آله را فضیلت می شمارید، چرا چشم از فضایل علی علیه السلام پوشیده اید که از طفولیت با پیامبر همراه و همگام بود؟ و اگر در شب هجرت او را با خود نبرد، امین تر از او نداشت که عیالات خود را به او بسپارد و امانات مردم را باز گرداند. همراهی حقیقی با رسول الله صل الله علیه و آله، خفتن در بستر آن حضرت بود.
آیه ولایت
شیخ: چگونه است که می گویید در حال نماز، تیر از پای علی - ع- کشیدند و متوجه نشد، اما در رکوع سائل را دید و انگشتر به او داد!؟ واعظ: آنچه به خشوع در نماز لطمه می زند، توجه به امور دنیوی و اغراض نفسانی است. در حالی که انفاق انگشتر در نماز، هر دو امری عبادی – نماز و زکات – انجام شده است و چون از یک سنخ بوده اند. هیچ کدام به دیگری لطمه ای نمی زنند. در ثانی عملی که مورد تمجید خداست، جای مناقشه و ایراد ندارد.
گریه بر امام حسین - ع
حافظ: کتب شما پر است از عقاید گوناگون که بر خلاف کتاب و سنت اند؛ مثل این حدیث که مجلسی در کتاب بحارالانوار، از قول پیامبر صل الله علیه و آله نقل میکند: «من بکی علی الحسین وجب له الجنه؛ هر که بر حسین علیه السلام گریه کند بهشت بر او واجب می شود.» همین ها موجب جسارت شیعه و لاابالی گری آن ها شده و بسیار فساد و فحشا کرده و ده روز محرم عزا داری می کنند و می گویند که در اثر این عزاداری از گناه بیرون می آییم، مثل روزی که از مادر متولد می شویم. واعظ: فساد و فحشا منحصر به عوام شیعه نیست؛ بلکه در تمام بلاد اسلامی از اهل سنت و شیعه رایج شده است، با این حال در بعضی از احکام و فتاوای فقها و امامان شما احکامی است که اهل سنت را بر ارتکاب محرمات بیشتر جسور کرده است؛ مثل: طهارت سگ، حلال دانستن گوشت سگ، طهارت منی، طهارت شراب مسکرات، طهارت عرق جنب از حرام، نکاح با پسران نوجوان در سفر، نزدیکی جنسی با محارم به شرط بستن حریر یا لفافه !
این حدیثی را هم که از مرحوم علامه مجلسی نقل کردید، منحصر به ایشان و علما شیعه نیست. متون خودتان پر است از این نوع احادیث که تأثیر حب اهل بیت علیه السلام را در مغفرت الهی تأیید می کند. گریه بر حسین علیه السلام هم به شرطی بهشت را واجب می کند که شخص مؤمن بوده و از محرمات اجتناب کند و به واجبات عمل نماید والا باید همه دشمنان آل محمد علیهم السلام بهشتی باشند، چون غالباً بر مظلومیت آن محمد علیهم السلام گریه کرده اند.
نواب: عجیب است، واقعاً چطور به نام این که گریه و عزاداری بر حسین بدعت است، ما را از قبض بزرگ محروم نگه داشته اند. اگر بدعت است، عجب بدعت خوبی است که انسان را بیدار و صاحب معرفت می کند.
اشکال به مرتد خواند شیعیان
واعظ: اگر واقعاً گویندگان دو کلمه شهادت را، مؤمن و مسلمان می دانید، چرا شیعیان را که قاتل به این دوئ کلمه اند مشرک و مرتد و رافضی می خوانید در حالی که شیعه شما را حداقل مسلم می داند؟
چرا مذهب شیعه ، جعفری نامیده شد ؟
نواب: ببخشید که من در بین فرمایشات شما سؤال می کنم؛ چون فراموش کارم، از دستم می رود. بفرمایید چرا مذهب تشیع با داشتن دوازده امام، جعفری نامیده شده است؟ واعظ: زیرا امام جعفر صادق علیه السلام به جهت جنگ های بنی امیه و بنی عباس نسبت به سایر ائمه علیهم السلام فرصت بیشتری برای بیان حقایق دین یافته و تقریباً تفسیر کاملی از دین و مکتب تشیع را بیان و تدریس کردند. تا جایی که اصحاب خاص ایشان موفق به نگارش چهارصد رساله شدند که به اصول اربع مأه مشهور است؛ حتی بزرگان علمای اهل سنت هم از شاگردان ایشان بودند. مانند: ابوحنیفه، مالک بن انس، یحیی بن سعید انصاری، ابن جریح، محمد بن اسحاق، یحیی بن سعید قطان، سفیان بن عیینه و سفیان ثوری. در حقیقت ظهور تشیع به وسیله امام صادق علیه السلام بود و الا بین ائمه معصومین علیهم اسلام تفاوتی نیست. با یان حال علمای متعصب شما مانند بخاری و مسلم حاضر نشدند روایات این امام را که استاد علمای اعلام خودتان بوده، نقل کنند ولی روایت های ابوهریره، عکرمه، خوارج، نواصب؛ مثل عمران بن حطان که مدح کننده عبدالرحمن بن ملجم مرادی قائل علی علیه السلام بوده است را نقل کنند.
مطاعن صحابه ( نوشیدن شراب )
حافظ: ما هم قائلیم که صحابه معصوم نبودند، اگر چیزی می دانید و مستند است بفرمایید. واعظ: از باب نمونه یک مورد را می گویم: در سال هشتم هجری، عده ای از همین صحابه مجلس انسی داشتند و شراب نوشیدند. {همهمه و درخواست سند از طرف همه حاضرین} «ابن حجر» که از علمای بزرگ خودتان می باشد در صفحه 30 جلد دهم کتاب «فتح الباری» خود نام هر ده نفر را برده است که عبارتند از: ابوبکر، عمر، ابوعبیده جراح، ابی بن کعب، سهب بن بیضاء، ابوایوب انصاری، ابو طلحه (صاحب خانه و دعوت کننده)، ابو دجانه سماک بن خرشه، اببکر بن شعوب، انس بن مالک (که 18 ساله و ساقی مجلس بوده). شیخ: (با عصبانیت) به ذات پروردگار قسم! این خبر از ساخته های دشمنان ما می باشد. واعظ: (با تبسم) قسم بی جایی یاد نمودید. تقصیر شما هم نیست مطالعاتتان کم است و اگر زحمت مراجعه به کتب خود را می دادید استغفار می کردید. جالب است بدانید که ابوبکر در این مجلس اشعاری در رثای کفار مشرکین و کشته شدگان بدر سرود. از همه معاصی بدتر، نقض عهد با رسول خداست که مرتکب شدند و آن شکستن بیعت با علی علیه السلام بود که در غدیر خم به امر رسول الله صل الله علیه و آله نمودند. تمام علمای خودتان بدون استثنا، قضیه غدیر را نقل نموده اند.
غصب فدک
حافظ: خلفا، فدک را به استناد حدیث معروفی که ابوبکر از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نمود، ضبط نمودند که پیامبر- ص - فرمود: « نحن معاشر الانبیاء لانورث، ما ترکناه صدقه: ما جماعت انبیا ارث نمی نهیم، هر چه از ما بماند صدقه است.» واعظ: اولاً، فدک هبه بوده و ارث نبوده است، در ثانی، اگر جاعل حدیث می گفت که پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: «انا لا اورث؛ من ارث نمی نهم»، راه فراری داشت، اما وقتی جعل کرده است که پیامبر صل الله علیه و آله فرموده: «ما جماعت انبیا ارث نمی نهیم»، خلاف نص قرآن نموده که می فرماید: (و ورث سلیمان داود)؛ «سلیمان از داوود ارث برد.» یا (فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب)؛ «زکریا دعا کرد: خداوندا! فرزند صالحی به من عطا کن که از من و آل یعقوب ارث ببرد.» یا (و ذکریا اذنادی ربه رب لاتذرنی فردا و انت خیرالوارثین)؛ «زکریا گفت: پروردگارا! مرا تنها نگذار که تو بهترین وارث هستی.» علمای خودتان نقل کرده اند که وقتی فاطمه علیها السلام به همین آیات استناد کرد، جز مغالطه و دشنام و اهانت چیزی نشنید.
موقعیت عایشه در عقاید شیعه
واعظ: زنان انبیا به کلی از فحشاء مبرا هستند. البته قرآن صریحاً آن ها را خائن معرفی می کند. (10 و 11 – تحریم) اما منظور از خیانت، فحشاء نیست بلکه عمل بر خلاف دستور انبیا است. زن نوح بدگویی از حضرت نوع علیه السلام می نمود و میگفت که شوهرم دیوانه است، فریب او را نخوردی، و زن لوط اسرار خانه را لو میداد. شیخ: اما شیعه به شدت با عایشه مخالف است. واعظ: مخالفت با عایشه به جهت اعمالی است که او در تاریخ لکه دار کرده است. شیخ: آیا سزاوار است که ام المؤمنین را ملکوک بنامید؟ واعظ: علمای خودتان می گویند که عایشه مکرر پیامبر صل الله علیه و آله را می رنجاند.
کدام لکه تاریخی بالاتر از تمرد از امر رسول خدا صل الله علیه و آله و قیام در مقابل خلیفه پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که قرآن خطاب به همسران پیامبر صل الله علیه و آله می فرماید: (و قرن فی بیوتکن و لا تبر جن تبرج الجاهلیه الاولی) «در خانه هایتان بنشینید و مانند دوره جاهلیت خود آرایی نکنید.» آن هم قیام در مقابل کسی که به قول علمای خودتان قیام در مقابل او کفر محض است.
چرا حضرت علی - ع - با ابوبکر بیعت کرد ؟
واعظ : علی علیه السلام نیز در نهج البلاغه می فرمایند: «به خدا قسم! اگر خوف تفرقه مسلمانان نبود که به عقب بر گردند و کفر پیشه کنند، خلافت را تغییر می دادم اما سکوت اختیار کرد.» و در نامه مشهور خود به مالک اشتر می نویسد: «دست خود را از بیعت با ابوبکر نگه داشتم تا آن که دیدم گروهی از مردم مرتد شدند و می خواستند دین محمد صلی الله علیه و آله را از بین ببرند، پس ترسیدم اگر به یاری اسلام نپردازم، رخنه و ویرانی در آن ببینم که مصیبت و اندوه آن بر من بزرگ تر از فوت شدن ولایت و حکومتم بر شما باشد... تا آن که جلو نادرستی گرفته شد و دین آرام گرفت.»
سجده بر مهر
شیخ: ما می بینیم که تمام شیعیان از خاک کربلا لوحی به صورت مهر ساخته و بر آن سجده می کنند. واعظ: فقه شیعه، سجده بر زمین و یا آنچه از زمین روییده می شود که خوردنی و پوشیدنی نباشد، جایز می داند و چون غالباً در منازل و خانه ها نماز ادا می شود و همه اطاق ها مفروش به قالی و نمد است و امکان بر چیدن آن ها نیست و در صورت بر چیدن، زمین ها از گچ، کاشی، و موزاییک است و سجده بر آنها جایز نیست، لذا قطعاتی از خاک پاک را هنگام لزوم با خود دارند، به خصوص از خاک کربلا که بنا به روایات رسیده از اهل بیت علیها السلام موجب زیادتی ثواب و فضیلت می گردد. شیخ: از کجا معلوم خاک کربلا دارای ویژگی خاصی باشد؟ واعظ: بنا بر نقل علمای خودتان خاک کربلا از زمان رسول الله صلی الله علیه و آله مورد توجه بوده است. از ام المؤمنین، ام سلمه، عایشه، ام الفضل، ابن عباس، انس بن مالک و دیگران نقل شده که راوی می گوید: حسین علیه السلام را در دامن جدش دیدم. خاک سرخی در دست آن حضرت بود که آن را می بوسید و می گریست. پرسیدم: این خاک چیست؟ فرمود: «جبرئیل مرا خبر داده که این حسینم را در زمین عراق می کشند و این خاک را از آن زمین برایم آورده، لذا من بر مصایب وارده بر حسینم گریه میکنم.» آن گاه آن تربت را به ام سلمه داد و فرمود: چون دیدی این خاک مبدل به خون شد، بدان که حسینم کشته گردیده. لذا ام سلمه آن خاک را در شیشه نگاه داری می نمود تا روز عاشورای سال 61 هجری دید آن خاک به رنگ خون گردید. دانست که حسین علیه السلام کشته شده است.
تا زمان امام صادق علیه السلام شیعیان و اهل بیت علیهم السلام مقداری از خاک کربلا را با خود در کیسه ای داشتند و بر آن سجده می کردند اما امام صادق علیه السلام برای پخش نشدن خاک، آن را با آب مخلوط کرده و به صورت الواح و قطعاتی که امروزه مهر نامیده می شود، جهت تبرک با خود نگاه می داشتند. آیا این عمل ساده این قدر باید تعجب شما را برانگیزاند؟ در حالی که ما آن را از اهل بیت علیهم السلام که به قول علمای خودتان عدیل (هم وزن) قرآنند آموخته ایم، اما فتوا به ازدواج با پسران در سفر و یا جماع با محارم خود را (در صورت پوشاندن آلت با پارچه) که بر هیچ چیزی مستند نیست،؛ جایز و عادی می دانید ؟ ...
نواب: قبله صاحب، ده شب است که از شما استفاده کرده ایم و دلایل طرفین را شنیده ایم من و چند نفر دیگر مستبصر (روشن به نور ایمان) شده ایم و بر ما ثابت شد که طریق شیعه امامیه اثنی عشری مذهب حق است. بسیاری از مردم ساده بی غرض در این شهر با خواندن روزنامه ها و مجله ها، راه حق را یافته اند. منتها عده ای توانایی به اظهار عقیده ندارند و نزد ما محرمانه شیعه شده اند، ولی ما از کسی باک نداریم، اجازه دهید نام ما هم در دفتر شیعیان مولای عالمیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ائمه هدی علیهم السلام ثبت و ضبط گردد و به جامعه شیعه اعلام فرمایید که ما را به برادری خود بپذیرند. آقایانی که افتخار تشرف به تشیعه دارند، عبارتند از: حقیر، عبدالقیوم سید احمد علیشاه، غلام امامین، غلام حیدرخان، عبدالاحد خان و عبدالصمد خان. (بعد از تشرف به تشیع و مصافحه، معانقه، تبریک، پخش شربت و شیرینی ....)
|
الیوم، کلید شناسایی «دین پسندیدهی الهی» و از آن طریق، کلید شناسایی مذهبی است که طبق آیات 33 توبه و 55 نور، در آینده بر جهان سیطره خواهد یافت. پس باید دید که این «الیوم» چه روزی بوده و در آن چه حادثهای رخ داده است؟ شیعیان عموما معتقدند که آیهی «الیوم اکملت لکم...» در روز 18 ذیحجهی سال 10 هجری (مشهور به روز غدیر) و به مناسبت اعلام ولایت و سروری علی بن ابیطالب علیمها السلام از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غدیر خم نازل شده است. علاوه بر شیعیان، جمعی کثیر از محدثان و مورخان بزرگ اهل سنت نیز (که ذیلا به اسامی برخی از آنان اشاره میشود) در آثار خویش به احادیثی دال بر این امر اشاره کردهاند: 1. حافظ ابو جعفر محمد بن جریر طبری (متوفی 310ق) در کتاب الولایه فی طرق حدیث الغدیر، به نقل از زید بن ارقم. 2. حافظ ابو بکر بن مردویه اصفهانی (م410) به نقل از ابو سعید خدری.[1] 3. حافظ ابو نعیم اصفهانی (م430) در کتاب ما نزل من القرآن فی علی، به نقل از ابوسعید خدری. 4. حافظ ابو بکر خطیب بغدادی (م 463) در تاریخش، به نقل از ابوهریره. 5. حافظ ابو سعید سجستانی (م477) درکتاب الولایه، به نقل از ابو سعید خدری. 6. ابو الحسن ابن مغازلی شافعی (م483) در کتاب مناقب، به نقل از ابو هریره. 7. حافظ ابو القاسم حسکانی، به نقل از ابوسعید خدری. 8. خطیب خوارزمی (م 568) در کتاب مناقب، به نقل از ابوسعید خدری. 9. حافظ ابن عساکر شافعی دمشقی (م571) به نقل از ابن مردویه. 10. ابو الفتح نطنزی در کتاب الخصائص العلویه، به نقل از ابو سعید خدری و جابر بن عبد الله انصاری. 11. سبط ابن جوزی حنفی بغدادی (م 654) در تذکره الخواص، به نقل از ابو هریره. 12. شیخ الاسلام حموینی (م 722) در فرائد السمطین، به نقل از ابو سعید خدری. 13. عمادالدین ابن کثیر دمشقی شافعی (م 774) در تاریخ خویش، به نقل از ابوهریره. 14. جلال الدین سیوطی شافعی (م911) در الدر المنثور، به نقل از ابن مردویه، و نیز در الاتقان، در بخش آیات سفریهی قرآن، ذیل «الیوم اکملت لکم» به نقل از عمر و با تصریح به صحت و اعتبار سند روایت.[2] نمونه وار، به نقل طبری وحسکانی در این زمینه اشاره میکنیم. طبری در کتاب الولایه فی طرق حدیث الغدیر، به طور مستند از زید بن ارقم نقل میکند که گفت: زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بازگشت از حجه الوداع به غدیر خم رسید، توقف فرمود و ندای نماز جماعت در داد. پس ما اجتماع کردیم وحضرت خطبهای بلیغ ایراد نمود و سپس گفت: خدای متعال این آیه را بر من فرو فرستاده است که «بلغ ما انزل الیک من ربک...» (مائده: 67) و همانا جبرئیل از ناحیهی پروردگار به من فرمان داده که در این محل توقف کنم و به هر مسلمان سفید و سیاهی اعلام کنم که علیبن ابیطالب برادر، وصی، خلیفه، و امام بعد از من بر مسلمانان است.... هان ای مردم، بدانید که خداوند علی را ولی و امام شما قرار داده و اطاعت از وی را بر همگان واجب ساخته است...بشنوید و اطاعت کنید. خداوند مولای شما و علی امام شماست و پس از وی نیز تا روز قیامتسلسلهی امامت در فرزندان من از صلب علی استمرار خواهد داشت... هر کس که من مولای اویم این علی نیز مولای اوست و امارت بر مؤمنان پس از من بر کسی (جز او) روا نیست.... طبری سپس میافزاید: در روایت دیگر آمده است که رسول خدا فرمود: بار پروردگارا، دوستبدار هر که وی را دوست میدارد و دشمن بدار هر که را با وی دشمنی میکند... پروردگارا، هنگامی که این حقیقت دربارهی علی بیان گشت آیهی «الیوم اکملت لکم دینکم» را نازل فرمودی.... حافظ ابو القاسم حسکانی، نیز، به سند متصل، از ابو سعید خدری نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم زمانی که آیهی «الیوم اکملت لکم دینکم» نازل شد فرمود: الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت پروردگار به رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب پس از من...[3] . از ملاحظهی مجموع روایات فوق، که پارهای از آنها از حیثسلسله سند در کمال اتقان و اعتبارند،[4] بر میآید که آیهی 3 مائده: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» در روز غدیر و به مناسبت اعلام «ولایت و امارت علی بن ابیطالب بر کافهی مسلمانان پس از پیامبر» نازل شده است. بنابراین، اسلام، با ابلاغ ولایت و خلافتبلا فصل علی علیه السلام کامل شده و دینی را که خداوند آن را برای مسلمانان برگزیده و در آخر الزمان نیز (به صریح آیهی 55 نور) همان را بر جهان چیره خواهد ساخت، همین دین کامل شده به ولایت آن حضرت است. با توجه به آنچه گفته شد و نیز با توجه به این که در آیات توبه: 33، صف: 9 و فتح: 28، بر دینی که در پایان جهان بر جمیع ادیان چیره خواهد شد اطلاق «دین الحق» شده معلوم میگردد یگانه مذهبی که از میان مذاهب گوناگون اسلامی، شایستهی احراز عنوان «دین مورد پسند الهی» (مائده: 3) و «دین حق» (توبه: 33) بوده و آیندهی جهان بدون تردید قلمرو تابش اوست، دین معتقد به «خلافتبلا فصل علی بن ابیطالب و آل او علیهم السلام» یعنی اسلام تشیع است. و این همان حقیقتی است که در احادیث معتبر دیگر نیز توسط شیعه و سنی، با تعابیر والفاظ دیگر، از زبان پیامبر تکرار و تایید شده است، نظیر حدیثسفینه و حدیث ثقلین: مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح من رکب فیها نجی و من تخلف عنها غرق. انی تارک فیکم الثقلین : کتابالله و عترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. علی ابوالحسنی(منذر)- مجله کلام اسلامی, ش | |